انتظار

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ن

15 آبان 1395 توسط مهديه عزيزي

 

مهدی جان

دردهای زیادی است که به آنها وعده داده ام با آمدنت علاج می شود،جمعه ها دم غروب وقتی آسمان از اندوه نیامدنت دوباره مثل صدها سال دیگری که خون گریسته است ،اشک سرخ می بارد .به خودم می گویم آقایم باز هم نیامد .

درست جمعه هاوقتی قلبم و قلب همه از تنگی فراغت مثل لاله ای که زیر پا لگد شود چروکیده و رنجیده می شود،با خودمان می گوئیم این درد عاقبت مرا خواهد کشت و بعد به خودم نهیب میزنم که “اوخواهدآمد” و آنگاه از دیدگانم قطره ای اشک می چکد و از سوزان ترین پرده اندوهم می گویم ،مهدی جان درست که من بد و لایق تو نیستم اما….

 

 

 


برچسب‌ها: اشعار مهدویت

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

موضوعات: سبک شهدا لینک ثابت

نظر از: بني جمالي [عضو] 
  • ریحانه های منتظر
  • نفس.....
5 stars

مهدی جان بیا…..
اللهم عجل لولیک الفرج

1395/08/17 @ 20:42


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

انتظار

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شناخت حجت
  • حدیث
  • سبک شهدا
  • داستانک

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس