انتظار

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مهدی درون غار....

27 دی 1395 توسط مهديه عزيزي

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم

از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس

من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!

سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست

من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم

از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!

طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است

از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!

شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد

من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!

به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من

مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!

دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن

که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!

هزاران بار من رفتم،ولی شرمنده برگشتم

ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!

???? سید علی خامنه ای ????

 نظر دهید »

ى

15 آبان 1395 توسط مهديه عزيزي

سال ‌ها رفت و دلم در تب و تاب است هنوز

نقش مستورى من نقش بر آب است هنوز

به طرب حمل مکن سرخى رویم که ز هجر

قلب آکنده ز غم دیده پر آب است هنوز

من کجا؟ یار کجا؟ طالع بیدار کجا

من اسیر غم او، بخت به خواب است هنوز

دامنش گیرم اگر لطف خدا یار شود

لیک افسوس که این قصه سراب است هنوز

سخت من طالب دیدار و تو غایب ز نظر

ز آتش هجر تو این قلب کباب است هنوز

همچو یک قطره آبیم به دریاى جهان

زندگى زودگذر، همچو حباب است هنوز

«ناصر» از عشق تو آموخت سخن گفتن را

زین سبب گفته او گوهر ناب است هنوز

 

«آیت الله مکارم شیرازی»

 

 

 2 نظر

ن

15 آبان 1395 توسط مهديه عزيزي

 

مهدی جان

دردهای زیادی است که به آنها وعده داده ام با آمدنت علاج می شود،جمعه ها دم غروب وقتی آسمان از اندوه نیامدنت دوباره مثل صدها سال دیگری که خون گریسته است ،اشک سرخ می بارد .به خودم می گویم آقایم باز هم نیامد .

درست جمعه هاوقتی قلبم و قلب همه از تنگی فراغت مثل لاله ای که زیر پا لگد شود چروکیده و رنجیده می شود،با خودمان می گوئیم این درد عاقبت مرا خواهد کشت و بعد به خودم نهیب میزنم که “اوخواهدآمد” و آنگاه از دیدگانم قطره ای اشک می چکد و از سوزان ترین پرده اندوهم می گویم ،مهدی جان درست که من بد و لایق تو نیستم اما….

 

 

 


برچسب‌ها: اشعار مهدویت

 1 نظر

موعود منتظر

08 آبان 1395 توسط مهديه عزيزي

می گویند: ” جمعه می آید.”

     آری! روزی که بازار تعلقات را تعطیل کنیم او خواهد آمد.

 2 نظر

دلت با خدا باشد

08 آبان 1395 توسط مهديه عزيزي

اگر دلت با خدا صاف باشد،

خوردنت، خوابیدنت، خنده ها و گریه هایت برای خدا باشد،

اگر حتی برای او عاشق شوی،

آن وقت بدی نمی بینی، بدی هم نمی کنی، همه چیز زیبا می شود.

                                                                                                     ( شهید منوچهر مدق)

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

انتظار

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شناخت حجت
  • حدیث
  • سبک شهدا
  • داستانک

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس